عشق من
واکسن 2 ماهگی
زندگی من،
دیروز صبح واکسن 2ماهگی ات و زدی،
ساعت 11:30 به همراه خاله سیمین و مادر بزرگ رفتیم بیمارستان نجمیه پسرم خواب آلود آمد و حسابی گشنش بود منم از سر کار خودمو رسوندم بیمارستان خانم دکتر جعفری معاینه ات کرد ماشالا هزار ماشالا برات فرستاد و بدرقت کرد برای زدن واکسن، قبل از زدن واکسن خاله سیمین قطره استامینیفون بهت داد که درد کمتر حس کنی و تب نکنی الهی مامان فدای قیافه نازت بشه خانمی که واکسن تزریق میکرد آمد به سمتت اول آمپول هپاتیت زد به ران سمت راستت وای صدای جیقت بلند شد و بعد قطره فلج اطفال ریخت تو دهنت و بعد واکسن سه گانه به ران سمت چپت زد عزیزم اشکال قشنگت سرازیر شده بودن خاله سیمین سریع بقلت کرد و داد به من، منم که استرس شدید گرفته بودم از گریه هات سریع بهت شیر دادم خدارو شکر شیر خوردی البته با ناله و حق حق گریه هات و بعد خوابت برد تا خانه وقتی رسیدیم خانه دوباره گریه هات شروع شد هر 4 ساعت بهت قطره میدادیم
زندگی من، مراحل بعدی واکسنت و با این شرایط باید بگذرونیم